10 هفته و 6 روز
امروز 1 شنبه 13 شهریور 1390 برای دومین بار رفتیم دکتر من خیلی نگرانم نمیدونم چرا همش میترسیدم برات اتفاقی افتاده باشه بابا هم بهم گفت که امروز دیگه باید حتما صدای قلبشو بشنویم اصلا دکتر نمیخواست سونو کرافی کنه اما وقتی تشویش منو دید سونو کرد و................ بازم صدای قلبتو نذاشت اما قلب کوچیکتو نشونم داد و منم دیدم که تند تند میزد گل ناز من راستی عکسشم میزارم حالا بابا محسنت ناراحت شد که بازم نتونست تپش قلبتو بشنوه خب حقم داره ...
نویسنده :
آوا
16:24