سه ماهگیت مبارک
امروز که دارم مینویسم یه هفته از سه ماهگیت گذشته اخه بابا جون یعنی بابا بزرگ بابا فوت شده و من نتونستم بیام وبلاگتو بنویسم امروز شنبه 10 تیر 1391 پسرم سه ماهه شد من برات یه کیک پختم و با بابا محسن یه جشن کوچولو گرفتیم و عکس انداختیم تو این سه ماه کلی بزرگ شدی و من هر روز کارای جدید ازت میبینم و عشق میکنم عسل مامان اونقدر دست و پا میزنی که خسته میشی و یهو به گریه میفتی من گاهی که موقع خوابیدنت داری دستو پا میزنی با پتو پاهاتو سفت میکنم و تو اروم میشی و میخوابی دستاتو میشناسی و وقتی میاری بالا نگاهشون میکنی و میزاری تو دهنت تازه بعضی اوقات که پستونک دهنتو از دهنت پرت میکنی بیرون و مشتاتو تا مچ میکنی تو حل...
نویسنده :
آوا
11:28