28ماهگی
بای بای پوشکککک
بله از پوشک گرفته شدی
اصلا فکر نمیکردم اینقده خوب همکاری کنی بابا محسن سه روز رفت چابهار و ماهم رفتیم خونه مامان فاطی
ازسه شنبه عصر 24 تیرماه شروع کردیم تا رسیدیم خونه مامان فاطی گفتش که در بیار پوشکشو من گفتم بزار از فردا صبح اما گفت نه از همین الان شروع کن
بار اول که جیش کردی اصلا به روی خودت نیاوردی اگاری متوجه هم نشدی که خیس شدی
خلاصه اون شب همش تو حموم بودی و حیاط
از صبح فرداش تا شب هشت بار خونه مامان فاطی رو ابیاری کردی حسابی
من تند تند میبردمت حموم چند باری جیش کردی گاهی جیش میکردی بعد میگفتی جیش حسابی ناامیدم کردی تازه گاهی بعد جیشت دوباره یه قطره هم کردی تو شورتت با خودم گفتم امادگی نداری و استرس بهت وارد شده
ولی تصمیم داشتم تا اخر هفته ادامه بدم و اگر همکاری نکردی دوباره پوشکت کنم
پیفو هم اصلا نکردی
بلاخره اومدیم خونه خودمون بازم تند تند میبردمت اونجا جیش میکردی و منم بهت جایزه میدادم
یه دو سه باری هم گفتی جیش دارم
پنج شنبه شب هم افطار دعوت بودیم خونه دختر عمه الهام خیلی استرس داشتم دوست نداشتم پوشکت کنم اما کردم اونجا دیگه هر بار جیش داشتی گفتی و کلی ذوق کردم
یعنی روز سوم کاملا مسلط بودی
تو خونه خودمون فقط دو بار جیش کردی یه بار تو ماشینت یه بار رو فرش
با پیفوت حسابی مشکل داشتم چون میترسیدی و نمیکردی دو روز خیلی خیلی خیلی خستم کردم هر پنج دقیقه یه بار میگفتی جیش میبردمت برمیگشتی میومدی و نمیکردی بهد دو روز کم کم راه افتادی
اما الان دیگه کاملا یاد گرفتی و منم راحت شدم فقطط ایستاده دستشویی میکنی امیدوارم اینم زودتر یاد بگیری
دیگه بزرگ شدیهاااااااااااا
خوب برات بگم از سفر ترکیه
پسملی خوش سفری بودی گرچه خسته میشدی گاهی اما خوب حق هم داشتی تو هر مرکز خریدی میرفتیم تو رو میبردیم شهر بازیش و اونجا حسابی بازی میکردی
شهر بازی مرکز خرید جواهر خیلی بهتر بود اونجا خیلی ذوق داشتی یه قسمت مربوط به بازیهای بادی بود و تو خیلی کیف کردی عکسهاشو برات میزارم
بازم لغات زیادی رو یاد گرفتی تو هفته قبل که رفته بودیم خوزنکلا و پیشرفتت بهتر بوده
پسری مامان عاشقتممممممممممممممممم میبوسمت
میدان تقسیم استانبول که تو از پرنده هاش خوشت نمیومد و حق هم داشتی
کلوپ بازی در مرکز خرید جواهر
بدون شرح