جشن سیسمونی گل پسرمممممممممم
امروز جمعه 21 بهمن 1390
گل پسرم 31 هفته و 4 روزشه
مامانی دیروز مهمونی سیسمونیت بود و مهمون داشتیم یه تعدادی اودن و یه تعدادی هم نیومدن اما در کل خوب بود چون منم دوست نداشتم مهمونی شلوغی بشه
همه از اتاقت تعریف کردن و گفتن خیلی خوشگله و با سلیقه چبده شده و از مامان فاطی هم به خاطر سیمونی خریده شده تشکر کردن برات عکساشو میزارم هم اینجا و هم تو البومت
تو البومت اسم مهمونا رو هم مینویسم و این که برات چی کادو اوردن
با اسباب بازیای تو اتاقت و اونایی که کادو گرفتی کلی دل پسر خالتو سوزوندی رضا طفلک دلش ضعف میرفت برا اونا و ما هم نمیزاشتیم بهمشون دست بزنه کلی دلم براش سوخت
حالا براش یه کادو میخورم
خیلی وقت بود برات تو وبلاگ چیزی ننوشته بودم اخه حوصله نداشتم
راستی اینم بهت بگم که باید تا اردیبهش از این خونه بریم کلی عزا گرفتم برا پیدا کردن و خونه و اثاث کشی
اخه تو تا اون موقع خیلی کوچولویی البته خاله ها و مامان فاطی تو نگه داشتنت بهم کمک میکنن
تو این هفته هم باید برم سونوگرافی کنم خیلی دوست دارم این کوچولویی شیطون رو که همش تو دلم وول میخوره و کلی شیطونی میکنه رو زودتر ببینم
و بفهمم الان چند کیلو شده الهی قربون پسرم نازم بشمممممممممم
هفته دیگه که از سونو اومدم میام مینویسم که چه خبر بوده