ابنبات من در روزهای پایان 7 ماهگی
امروز جمعه 3 اذر 1391
رهامم وقتی از خواب بلند میشی زود و تند سریع از تختت وامیستی و گاهی گریه و گاهی هم خنده و جیغ منو میخواهیگاهی هم شروع کنی برا خودت بازی کردن
هر جایی هم من میرم تند تند میای دنبالم جوجه من
وقتی بابا از سرکار میاد همش داری از سرو کولش میری بالا و هر جا بابا بره تو هم میری دنبالش
دست و پا و لپ منو میخوری گاهی صدا میدی پوفففففففف بابا این کارتو خیلی دوست داره دوست داره پوفش کنی
هر جا رو میگیری و وایمیستی چند قدم هم جلو و عقب میری
میگی ماماماما نمیدونم منظورت چیه
چند وقتیه خواب شبت هم مثل زمانایی که کوچولوتر بودی خیلی بهتر شده و فق یک بار بیدالر میشی از خواب راستی یه کارتم که خیلی دوست دارم اینه که هر جا پستونکتو ببینی بر میداری و میزاریش تو دهنت کلی میگردی تا سر پستونکو پیداش کنی خیلی هم با مزه این کارو میکنی بوسسس فدات شمممممممم
اخ که چه قدر روزا زود میگذره دلم برا زمان نوزادیت تنگ شده عسلم یه روزم میاد که دلم برا این روزا تنگ میشه گاهی دوست دارم زمان وایسته و .........................