هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااا
امروز 3 شنبه 13 دی 1390
5 شنبه 8 دی با بابا محسن رفتیم سونوگرافی وای نمیدونی برام چه روخوبی بود و برای بابا محسن اخه تو خیلی بلایی پسر گلم
دکتر پاهای خوشگلتو و کف پاتو نشونمون داد
دهنتئ باز و بسته میکردی دکتر میگفت داری حرف میزنی وااااااااااااااای نکنه داشتی گریه میکردی و از اون پسرایی هستی که دنیا میان همش گریه میکنن خدا به دادم برسه
اما گریه هاتم خوشگله و دوسشون دارم
زبونتم هی در میاوردی بیرون
دکتر میگفت قدت بلنده مثل باباش
گفت صورتشم کشیدست اونم مثل باباش اما چشماش و لپاش مثل مامانشه
الهی قربونت برم زودتر بزرگ و شو بیا تا من زودتر ببینمت قدت تو 25 هفتگی 33 سانت بود و و وزنتم 886 گرم ضربان قلبتم 148 تا میزد
خیلی ذوق زدم حتی الانم که چند روز میگذره من همش بهت فکر میکنم که چه شکلی شدی
دوست دارم یه گاز گنده از لپات بگیرم
اما مگه دلم میاد گل پسرم مراقب خودت باش پسرم منم مواظبتم