چشم بلبلی چشم بلبلی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نی نی ناز مامان وبابا

کسالت پسرم

گل گل مامان اسهال گرفتی بدجور تمام پاهات سوخته پوستش کنده شده دکتر بردمت دارو داده اما فایده نداره از سوزش پاهات خیلی گریه میکنی و جیغ میزنی نمیزاری بشمورمت بمیرم براتتتتتتتتتتت شبها خیلی بیدار میشی و گریه میکنی این جریانا یک هفته ای ادامه داشت اما حالا یکم بهتری خواب شبت خوب شده سوزش پاهاتم کمتر شده اما هنوز قرمزه و ملتهب اسهالتم ادامه داره نمیدونم برای دندونته یا نه اما خوشحالم که عفونت و ویروس نیست مامانی یه چیزی یاد گرفتی میگی بهت میگیم بچه نکن تو هم میگیییییی بتهههههههههههههه خیلی بامزه میگی قربونت برم ایشالا پاهاتم زود خوب خوب بشه  راستی تو این ماه دکتر بردمت و گفت تو ماه 11 میتونی ماهی هم بخوری ...
1 اسفند 1391

مروارید هفتم و هشتم

امروز یک شنبه 15 بهمن وقتی داشتی میخندیدی دیدم دو تا مروارید خوشجل دیگه دراوردی فدات بشم که برای دندون دراوردنت زیاد اذیتم نکردی مموشک من دندونای کناری پایین تا الان 8 تا مروارید داری فدات شممممممممم مموشکم ...
15 بهمن 1391

ده ماهگی

پسرم ده ماهش بست و  رفت تو ماه یازده بگم برات یکم خوابت بهتر شده دس دسی رو دیگه کاملا یاد گرفتی و مدام دس دسی میکنی و منم کلی ذوق میکنم دس دسی کردنتو خیلی دوست دارم هنوز میترسی تنهایی حتی برای یک ثانیه وایستی عاشق در چاه اشپزخونه ای و شده اسباب بازیت خوبه که تمیزه و منم خیالم راحته تو اشپزخونه پیازها رو برداشتم از جلو دستت که دیگه نری سروقتش حالا میری سراغ سیب زمینیها همه رو گاز میزنی خوبه که من اونها رو میشورمشون اما دیگه باید با دقت بیشتری تمیزشون کنم از دست تو تو یخچالم میری و سرکه بالزامیک میخوری امروز بردمت بهداشت قدت 78 بود و وزنت 10300 خیلی خوب بود تو هفته دیگه هم دکتر میبرمت تا ببینم به غذات ...
12 بهمن 1391

اخ نفسممممممم

عسل مامان اینقده خوشگل بلد شدی کلاغ پر کنی دست منو میگیری تند و تند بالا و پایین میکنی و میگی اااااااااا بسسسسسسسسسسس یعنی کلاغ پر بوسسسسسسسس به پسملممممممم   اینقده بامزه میشی  وقتی یه چیزی رو که نباید دست بزنی رو میری سراغش و ما بهت میگیم رهااااااام بازممممم............... و تو هم میخندی و فرار میکنیییییییی اخ قربونت برم مامان این همه برام نمک شدی امروز که برات نوشتم این کارو رو سه یا چها روزی هست که انجام میدی اروز گل پسرم 9 مه و 26 روزشه ...
5 بهمن 1391

نیمه 9 ماهگی

امروز یک شنبه 24 دی 1391 پسرم دس دسی میکنه اما خیلی بلایی خیلی ناقلایی جلوی روی من نمیکنی شاید من خیلی حساس شدم و تو هم فهمیدی امروز حموم بودم تو هم داشتی بیبی انیشتن نگاه میکردی از لای در حموم نگات کردم دیدم داری دس دسی میکنی گاهی هم یه انگشتی هفته قبل هم خونه  مامان فاطی داشتی دس دسی میکردی من از ذوقم جیغ زدم تو دیگه دس دسی نکردی   شایدم خیلی دس دسی رو دوست نداری راستی امروز یاد گرفتی میگی اب ابهههههههههه هر وقتم من میگم تو تکرار میکنی اخ قربون تو پسر برم مننننننننننننننننن     ...
27 دی 1391

9 ماه گذشت

ب ه همین زودی به همین سرعت عین همون 9 ماه که تو دلم بودی هر دوش دوران شیرینی بود چون تو رو داشتم اون 9 ماه که تو دلم بودی فقط متعلق به من بودی شاید شیرین تر بود اما الان که برای بابا هم هستی خودت زندگی رو برام شیرین کردیییییی خیلی شیرینه خیلی زیباست وقتی مراحل رشدتو دارم هر روز میبینم وقتی نوزاد بودی چشمات خیلی خوب اطراف نمیدید منتظر بودم منو ببینیاطرافتو ببینی به وضوح دیدم که روز به روز توجهت بیشتر میشه چشمای کنجکاوت همه جا رو مبینه وقتی نمیتونستی چیزی رو با دستت بگیری و کم کم یاد گرفتی وقتی یاد گرفتی غلت بزنی چه قدر ذوق کردم وقتی تونستی سینه خیز بری وقتی تونستی هار دستو پا بری وقتی تونستی دستتو بگیری و وایستی وق...
16 دی 1391

اولین یلدای پسرم مبارک

یلدای گل پسرم مبارک باشه امسال اولین یلداش بود رفتیم خونه مامان فاطی و همه خاله ها هم بودن عکس هم انداختیم پارسال که دنیا نیومده بودی برات لباس هندونه ای خریدیم و کنار سفرمون گذاشتیم و عکس انداختیم حالا امسال همون لباس اندازت شد و تنت کردیم عزیزمممممممم پارسال موشولو بودی تو دلم  این عکسای پارسال و امسال       امروز هم که 2 دی بود ششمین مرواریدتم جوونه زد از بالا سمت راست جلو  رهامم از چند تا چیز میترسه یا بهتر بگم میترسید مثلا از اسباب بازیهای باطری دار یه ماشین اتش نشانی داری که ازش میترسیدی یه گوسفند داری که ازش میترسیدی اما من یکم نشستم پیشت و باهاشون بازی ک...
2 دی 1391

مروارید پنجمت مبارکککککککککککک

عزیز دلمممممممم امروز 5شنبه16 اذر 1391 مروارید پنجمش جوونه زد نیش سمت چپ از بالا الهی قربون اون دندونات برمممممممم عزیز مامان؟ تو که داری تند تند دندون درمیاری چرا مو در نمیاره کچل خوشگلممممممممممممم بزار یکم از شیرین کاریات بگم حالشو ببری عاشق برتامه دکتر کپی هستی برات ضبط کردم و خیلی دوست داری وقتی شروع میشه اگه نشسته باشی سریع دستاتو میزاری رو زمین و شروع به نانا میکنی بعدشم میدویی میری جلو تی وی وامیستی و نگاه میکنی و میخندی تو هر اتاقی باشی تا صداشو بشنوی سریع خدتو میرسونی جلو تی وی و نانا میکنی یکی از سرگرمیتم سبد سیب زمینی و پیازه خصوصا پیاز میری پوست پیازارو میکنی برامممم بعد هم با دستت خردشون میکنی بازی من و...
16 آذر 1391

هشت ماهگیت مبارکککککککک

گل من وارد ماه نهم شد این ماه هم برات خودم کیک درست کردم  این ماه هنوز دکتر نبردمت اما تو میتونی تو این ماه کدو حلوایی و مغز قلم و ماش و شربـت روی بخوری بردمت بهداشت برای قد و وزن اما چون دیر رفتم با کلی منت فقط وزنت کرد که 9 کیلو شده بودی و گفتن بهم که رشدت خوب بوده اغاز این ماه تو تونستی وقتی یه جا رو میگیری و وامیستی خودتم بشینی البته اگه سطحش کوتاه باشه به پیاز و پوست و پیاز هم علاقه پیدا کردی تا میری تو اشپزخونه فورا سراغ پیاز میری اینم یه چند تا عکس از گل پسر مامانی تولد هشت ماهگیت نمیدونم چرا وقتی وامیستی اینهمه پاهاتو باز میکنی  همیشه میری این لبه میشینی و گاهی هم ییهوییییییی...
13 آذر 1391

ابنبات من در روزهای پایان 7 ماهگی

امروز جمعه 3 اذر 1391 رهامم وقتی از خواب بلند میشی زود و تند سریع از تختت وامیستی و گاهی گریه و گاهی هم خنده و جیغ منو میخواهیگاهی هم شروع کنی برا خودت بازی کردن                              هر جایی هم من میرم تند تند میای دنبالم جوجه من                                                             وقتی بابا از سرکار میاد همش داری از سرو کولش میری بالا و هر جا بابا بره تو هم میری دنبالش   &nbs...
3 آذر 1391